یه وقتایی آدم میشینه به گذشته ش نگاه میکنه٬ به آدمایی که تو زندگیش اومدن و رفتن. بعد یهو یادش میاد که ای بابا٬ این یه زمانی چقد داغون بود٬ چقد با من حرف میزد٬ چقد سعی کردم زندگیش رو سر و سامون بدم٬ چقد وسط زندگیش بودم بدون اینکه چشم داشتی داشته باشم. چی شد یهو؟ چرا انقد کمرنگ شد؟ چرا اصن نیست؟ چرا دیگه سالی یه پی ام٬ یه اس.ام.اس یا چمیدونم هر چی ازش نیس؟ ینی انقد اون وقت و انرژیای که گذاشتم بی ارزش بود؟ ینی انقد سوء استفاده بود؟
بعد از مدت زیادی٬ حالا یه سال٬ دو سال٬ هر چی٬ یهو گذرت به وبلاگش میفته٬ نمیدونم چرا انتظار داری یه پست راجع به خودت ببینی٬ انگار یادت میره که آدما یادشون میره گذشته شون رو٬ کسایی که واسه شون انرژی گذاشتن رو.
منم یادم میره٬ منم جدا از اون آدما نیستم٬ هر چی میگردم تو گذشتهم٬ اونی که برام انرژی گذاشته بدون اینکه چیزی ازم بخواد رو پیدا نمیکنم٬ نمیشه نبوده باشه اصن. مگه میشه؟ میگن با هر دستی که بدی با همون دست هم میگیری٬ مگه میشه نگرفته باشم؟
این پست واسه اونیه که انرژی گذاشته واسه من. حالا هر کی میخواد باشه٬ واسه اینکه یه روز اگه گذرش به اینجا افتاد٬ با اینکه یادم نمیاد٬ بدونه که مطمئناً اثر خوبی تو زندگیم داشته و من ازش ممنونم