بارها و بارها به خودم گفتم آدما تغییر نمیکنن. صد بار به خودم گفتم آدما خوب نیستن. اعتماد نکن. با اولین نگاه اعتماد نکن. ولی نمیشه. نمیتونم. هر چقدر هم ضربه بخورم نمیتونم باز هم اعتماد نکنم. نهایتش تا یه مدتی از حجم فشاری که بهم اومده فاصله میگیرم و بعد دوباره همه چی یادم میره انگار، دوباره میام به خوب بودنشون ایمان میارم، اعتماد میکنم، نزدیک میشم و دوباره.
باید یکی دائم دنبالم باشه، بهم بگه: اعتماد نکن. اعتماد نکن. اعتماد نکن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر